کد مطلب:29997 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:90

طبقه بندی کارگزاران امام علی












.

حكومت پنج ساله امام علی علیه السلام از جهات گوناگونی قابل بررسی است و تأمّل در سیره حكومتیِ آن حضرت،از ابعاد مختلفی تنبّه آفرین و آموزنده است. كارگزاران حكومت علی علیه السلام یكی از ابعاد مهمّ سیاست علوی را می نمایانند:چگونگی گزینش آنان و نظارتی كه امام علیه السلام پس از گزینش داشته است و...

از این مسائل،گاهی در ابواب و فصول مختلف این اثر،سخن رفته است. اكنون در این مدخل،یادآوری می كنیم كه كارگزاران امام علی علیه السلام را در چند دسته می توان طبقه بندی كرد:

1. افراد متدیّن،مورد اعتماد،مدیر،مدبّر و دارای شخصیت اجتماعی ویژه ای كه می توان آنان را از یاران برجسته علی علیه السلام و از پیشتازان آنها نامید.

اینان،بازوان ستبر علی علیه السلام در حكومت و مشاوران نیكْ خوی و مخلص آن بزرگوار بودند.

مالك اشتر، از این مجموعه است كه ابتدا بر حكومت «جزیره» (منطقه ای بین دجله و فرات كه به لحاظ نزدیكی به شام از اهمیّت ویژه ای برخوردار بود) گماشته شد و سپس، حكومت مصر به وی واگذار گردید كه در راه به وسیله جاسوسان معاویه مسموم و شهید شد.

همچنین در این مجموعه، عبد اللَّه بن عبّاس است كه فرماندار بصره بود و نیز قیس بن سعد بن عباده، كه ابتدا به مصر رفت و آن گاه به حكومت آذربایجان گماشته شد.

اینان به هنگام نبرد، در سپاه علی علیه السلام بودند، نه در منطقه حكومت خویش؛ زیرا كسانی كه قابلیت فرماندهی و شایستگی مشاورت داشتند، اندك بودند.

با نگاه تاریخی، دراین میان، مالك اشتر، چهره منوّری است كه هیچ گونه پیرایه ای ندارد. درباره ابن عبّاس، شایعه چنگ اندازی وی بر بیت المال بصره، قابل تأمّل است[2] و درباره قیس بن سعد، با همه بزرگی، عزل وی از حكومت مصر، قابل توجّه است.[3].

2. افراد متدیّن، متعهّد و معتمدی كه به گونه ای ضعف مدیریت داشتند و در تدبیر امور، از جایگاهی بلند برخوردار نبودند. اینان، چهره هایی موجّه بودند؛ امّا در كوران حوادث نتوانستند تصمیمی استوار بگیرند و به درستی از بحران ها نجات یابند.

محمّد بن ابی بكر، با همه ارجمندی، نتوانست مصر را آرام نگه دارد و پس از شورش هواداران معاویه، توان دفاع را از دست داد.

ابو ایّوب انصاری، با همه جلالت و عظمت، از رویارویی با بُسر بن ارطات، عاجز آمد و فرار كرد.

سهل بن حُنَیف، پس از شورش فارس و سر برتافتن مردمان آن سامان از پرداخت مالیات، نتوانست بر آنها چیره شود و از این رو، بركنار شد.

عبید اللَّه بن عبّاس نیز از مقابل بُسر، فرار كرد.

عثمان بن حُنَیف، در رویارویی با فریبگری جَمَلیان، میدان را از دست داد و شكست خورد و دستگیر شد.

كُمَیل بن زیاد، در رویارویی با هجوم ها و غارتگری های معاویه، تاب نیاورد. از این رو، آهنگ «مقابله به مِثْل» كرد و به غارت مناطق شام، روی آورد كه علی علیه السلام او را سرزنش كرد.

3. كسانی كه باوری استوار نداشتند و از ایمانی ریشه دار، برخوردار نبودند، گو این كه سیاستمدارانی بودند اهل تدبیر با مدیریتی كارآمد. اینان، از چنگ انداختن بر بیت المال و اسراف و تبذیر در آن، باكی نداشتند. امام علیه السلام از چنین كارگزارانی شكایت داشت و خطاب به آنان می فرمود:

لَوِ ائْتَمَنْتُ أَحَدَكُم عَلی قَدَحٍ، لأخَذَ عِلاقَتَهُ![4].

اگر بادیه ای به یكی از شما بسپارم، دسته اش را می دزدد!

زیاد بن ابیه، از این گونه كسان است. او به سبب تصرّف های ناروا در بیت المال، اعتراض امام علی علیه السلام را علیه خود برانگیخت و پس از شهادت امام علیه السلام به معاویه پیوست و از ارتكاب جنایت، روی برنتافت.

مُنذِر بن جارود نیز بدان جهت كه در بیت المال، حیف و میلْ روا داشته بود، مورد عتاب امام علیه السلام قرار گرفت.

نُعمان بن عَجْلان، پس از بذل و بخشش بیت المال به افراد قبیله اش و تصرّفات ناروا به نفع خود، عتاب علی علیه السلام را برانگیخت. آن گاه فرار كرد و به معاویه پیوست.

یزید بن حجیَّه و مَصْقَلة بن هُبَیره و قَعْقاع بن شور نیز چنین كردند.

روش سیاسی و محدودیت های امام علی علیه السلام در انتخاب كارگزاران

تأمّل در چگونگی زندگانی كارگزاران علی علیه السلام و تحلیل مواضع آنان و نگریستن به فرجام حیات سیاسی آنان، نكته آموز است و مَنِش سیاسی و نیز محدودیت های امام علی علیه السلام را در انتخاب كارگزاران، نشان می دهد.

در این مجال، لازم است نكاتی را در این باره طرح كنیم:

1. چهره های كارآمد و مطمئن در كنار علی علیه السلام اندك بودند. از این رو، آن گونه كسان - كه پیش از این، یاد كردیم -، در موارد مختلف به كار گرفته می شدند. پس از هنگامه صِفّین كه تنی چند از این كارگزاران نمونه علی علیه السلام به شهادت رسیدند، به واقع، علی علیه السلام تنها شد و اطراف وی از بزرگْ مردان، خالی گشت. امام علیه السلام تصمیم داشت پس از قیس بن سعد، هاشم بن عُتْبه را به حكومت مصر بگمارد؛ امّا به رزم آوری چون وی در صفّین، نیاز بود. از این رو، محمّد بن ابی بكر را - كه جوان و كم تجربه بود - فرستاد و چون هاشم در جنگ صفّین به شهادت رسید، چاره ای نداشت، جز این كه مالك اشتر را با همه نیازی كه به وی در حكومت مركزی داشت، روانه آن دیار كند.

2. چهره های بسیار موجّه، امین و صالح، با پیشینه ای پیراسته از هرگونه ناراستی در میان یاران علی علیه السلام بودند كه چونان استوانه های حكومت و بازوان ستبر نظام علوی باید در كنار حضرت می ماندند تا امام علیه السلام بتواند در هر آن، با آنها در مسائل حكومت به رایزنی بپردازد.

عمّار، صحابی بزرگوار پیامبر خدا صلی الله علیه وآله و یار و همراه راستین علی علیه السلام، چنین بود. وجود عمّار و دفاع بی دریغ او از علی علیه السلام، تردیدها را می زدود و بسیاری از كسانی را كه با تبلیغ ها و جَوسازی های شبكه تبلیغاتی شام درباره علی علیه السلام متزلزل می شدند، استوار می داشت.

از سوی دیگر، به لحاظ ریشه های قبیله گری، هنوز بودند قبایلی كه جز از رئیس قبیله خود، حرفْ شنوی نداشتند. از این رو، كسانی چون عَدیّ بن حاتم، در كنار علی علیه السلام در كوفه باقی ماندند تا قبایل آنان نیز همراه علی علیه السلام بمانند.

3. وجود كسانی چون زیاد بن اَبیهْ در میان كارگزاران امام علی علیه السلام سؤال انگیز است. پس از شورش هایی كه در دیار فارس صورت گرفت و مردمان آن سامان از پرداخت مالیات، سر بر تافتند، علی علیه السلام به پیشنهاد عبد اللَّه بن عبّاس و تأیید جاریة بن قُدامه، زیاد را با نیروی نظامی برای آرام ساختن آشوب های آن دیار، به فارس فرستاد، كه زیاد نیز با تدبیر و سیاستی ویژه، بر آن سامان، چیره گشت.

زیاد، به آلودگی در نَسَب، متّهم بود. او، با وجود ضعف بنیادهای ایمانی اش، از زیركی و هوشیاری شگفتی برخوردار بود، تا جایی كه می توان او را نمونه متخصّص نا متعهّدی دانست كه آتشْ نهادی و تیره جانی را با تدبیر و زیركی، یك جا داشت. همراهی وی با معاویه، با آن همه هشدارهای علی علیه السلام و نیز عملكرد وی در «عراقین»، نشانی است از پلیدی درونی او؛ اگرچه در زمان علی علیه السلام این پلیدی را بروز نداد.

بدین نكته باید توجّه داشت كه علی علیه السلام در مسند حكومت، مانند هر حاكمی، با واقعیت های انكارناپذیری رویاروی بود. علی علیه السلام با توجّه به لزوم اداره جامعه و بهره گیری از نیروها و با توجّه به خالی بودن دست خود، چاره ای جز استفاده از این گونه كسان نداشت؛ امّا این همه را یكسر، با نظارت و هشدار در می آمیخت و زیر ذرّه بین می نهاد.

4. برخی افراد، ضمن آن كه با علی علیه السلام كار می كردند، امّا بعضی از مواضع آن بزرگوار را قبول نداشتند. زیاد، در هیچ یك از نبردهای امام علیه السلام شركت نكرد. ابومسعود انصاری نیز تمایلی به شركت در جنگ نداشت و در هنگامه جنگ صِفّین، حاكم كوفه شد و در آن دیار ماند. همچنین یزید بن قیس كه به حكومت اصفهان منصوب شد، به خوارج تمایل داشت و امام علیه السلام با واگذار كردن این مسئولیت به او، وی را از چنگ آنان رهانْد.

اینها از یك سو نشان دهنده سَماحتِ[5] رفتاریِ علی علیه السلام در منصب ولایت و حكمرانی است و از سوی دیگر، نشان دهنده آنچه در سخن پیشین آوردیم:علی علیه السلام بود و واقعیت های جامعه و گریزناپذیریِ آن واقعیت ها!









  1. برای آشنایی و آگاهی بیشتر، به نقشه های پایان كتاب مراجعه شود.
  2. ر. ك:ص 216 (سخنی درباره خیانت نسبت داده شده به ابن عبّاس).
  3. ر. ك:ص 275 (تحلیلی درباره بركناری قیس بن سعد).
  4. البدایة والنهایة:326/7.
  5. سَماحت، به معنای:بزرگ مَنِشی وسعه صدر و گذشت با وجود قدرت است. (م)